کهنه صرّافان دنیا از تصرّف می خورند
از عدالت می نویسند ، از تخلّف می خورند
می نویسم دوستان ! معیار خوبی مرده است
دوستان خوب من تنها تأسّف می خورند !
این که طبع شاعران خشکیده باشد عیب کیست ؟
ناقدان از سفرۀ چرب تعارف می خورند
عاشقان هم گاه گاهی ناز عرفان می کشند
عارفان هم دزدکی نان تصوّف می خورند
یوسف من ! قحطی عشق است، اینان را بهل !
کلفت دین اند و دنیا ، از تکلّف می خورند
آخر این قصّه را من جور دیگر دیده ام
گرگ ها را هم برادرهای یوسف می خورند !
عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است ، اما عشق می گوید در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد .
عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است ، اما عقل معاد می گوید که همه ی چشم ها در ظلمات محشر در آن هنگامه ی فضع اکبر از هول قیامت گریانند ، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد .
عقل معاش می گوید شب هنگام خفتن است ، اما عشق می گوید چگونه می توان خفت ، وقتی که جهان ظلمتکده ی کفرآبادی است که در آن ، احکام حق مورد غفلت است .
سید شهیدان اهل قلم
اعتراف نوشت : ... أ نـ ا الـ عـ بـ د الحـ قـ یـ ر ، متی إنتبه ؟
پیامـک نوشـت : شب خیز کا عاشقان به شب راز کنند
گِــــرد دَر و بــــــــــــام دوست پرواز کنند
هر جــــــا که دَری بُوَد به شب بَر بندند
الا دَر دوســــــــــت که به شب باز کنند ...
نـــجوا نوشــت : خدایا ! گم شده ام ، راه رو بهم نشون بده ...
" وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذینَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ " حج - ۵۴
یادش بخیر ... توی عالم کودکی
شونه زدن به موهای خواهر کوچیکم ...
خیلی خوب هم نمی تونستم این کار رو انجام بدم ...
آخه هیچی جای دستای مادر رو نمی تونه پر کنه ...
چون مادر با تمام عشق اش این کار رو انجام میده ...
متوجه کنایه ام شدی ... ؟
سلام علی قلب زینب الصبور ...
اعتراف نوشت : ... أ نـ ا الـ عـ بـ د الحـ قـ یـ ر ، متی إنتبه ؟
پیامـک نوشـت : ...
نـــجوا نوشــت : الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک
خدایا نهایت بریدن از غیر تو و پیوستن به خودت را روزی ام ساز
و چشم های قلبمان را با نظاره به خودت روشن ساز ...
و إنی و ایاه لفی الحب صادق نموت بما نهوی جمیعا ، و لا نبدی
پی نوشت : من و او بی شک در عشق صادقیم، می میریم به آنچه عاشقیم و آشکارش نمی سازیم .
اعتراف نوشت :
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
یحبک قلبی ما حییت فان أمت یحبک عظم فی التراب رمیم
پی نوشت : ندارد ...