خاطرات
- سه شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۰، ۰۸:۳۸ ب.ظ
عکس نویس : "ترس ما از مرگ ، همان فاصله ی ماست تا کربلا !
فاصله ی ما تا کربلا ، همان دوریِ ماست از شهادت ... !"
توضیح نویس : عکاس آشناست !
کلمات کلیدی
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۲ (۱)
- مرداد ۱۳۹۲ (۲)
- تیر ۱۳۹۲ (۱)
- خرداد ۱۳۹۲ (۱)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱)
- اسفند ۱۳۹۱ (۲)
- دی ۱۳۹۱ (۲)
- آذر ۱۳۹۱ (۲)
- مهر ۱۳۹۱ (۱)
- شهریور ۱۳۹۱ (۱)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱)
- تیر ۱۳۹۱ (۲)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۳)
- فروردين ۱۳۹۱ (۳)
- اسفند ۱۳۹۰ (۲)
- بهمن ۱۳۹۰ (۵)
- دی ۱۳۹۰ (۱)
- آذر ۱۳۹۰ (۵)
- آبان ۱۳۹۰ (۲)
- مهر ۱۳۹۰ (۱)
- شهریور ۱۳۹۰ (۳)
- تیر ۱۳۹۰ (۱)
- خرداد ۱۳۹۰ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۲)
- فروردين ۱۳۹۰ (۲۴)
- اسفند ۱۳۸۹ (۴)
محبوب ترین مطالب
-
۹۲/۱۱/۳۰دلتنگی
-
۹۰/۰۶/۰۹وداع با رمضان
-
۹۰/۰۱/۱۹ترس
-
۹۱/۰۲/۰۴فاطمه ... فاطمه ...
-
۹۱/۱۰/۲۹کوچه
-
۹۰/۰۱/۱۴منجی
-
۹۲/۰۳/۰۳تبریک بابای انقلابی ام
-
۹۰/۰۱/۱۳دعوت
-
۹۱/۰۷/۲۳عند ربهم یرزقون ...
-
۹۰/۰۱/۱۰هفت آسمان
پیوندها
- آقــا
- فلق
- رخاء
- ترنج
- پیلـه
- کلوخ
- کلوخ
- وادی
- طلوع
- وائـل
- بداهه
- رائــح
- طهورا
- گـــذار
- معرکه
- عبـــــور
- خط تیره (بیان)
- خط تیره (بلاگفا)
- چاه نامه
- اسکالپل
- کـافه تلخ
- خرد تشنه
- هو الحبیب
- سید یاسر
- نقاش فقیر
- مسافر کربلا
- مصباح الهدی
- هو الشــافی
- پرسه در خیال
- هو الشــــافی
- و ما ادراک ...؟
- شمشیر ولایت
- با همه مخلفات
- سیب های کال
- کلبه ای روی آب
- انتهای یک جـاده
- نسیم منزل لیلی
- چند پیکسل کتاب
- جنجال یک سکوت
- شاهد بیاورم ... ؟
- نکته های جامانــده
- آرمان های اینجـوری
- عشق علیه السلام
- یک لقمه نان و شـعر
- مه رویان بستان خــدا
- حرف های ماســه ای
- یادداشت های گم شده
- دست نوشته های مـن
- فرصت ناب کـبوتر شــدن
- سـقوط آزاد به روایـت مـن
- یادداشت های یکــــــ طلبه
- نوشته های یک میس طلبه
- شاهـــدخت سرزمین ابدیت
- دل آباد (کاش می شد خدا را بوسیــد)
- از زمین بگسل اگر بر آسمان می بایدت
نخل های سر جدا یادش به خیرای بسیجی ها خدا ، یادش به خیر . . .دلتنگ مناطقیم همه ...
احیانا عکاس خودش نیست؟امسال مارو هم میبرین؟بعضی ها کار معاون ِقدم ات روی چشم ...انشاءالله خانوادگی ...
دلم عجیب هوای جنوب رو داره ...انشاءالله به زودی نصیبتون بشه ...
تکبیر که گفتم پشت سرت ...با بسم لله ات ...بی پایانی ام آغاز شد ...تسبیحات گرفته ام در خرابه ام ...به برکت نمازش خرابه ام بروز شده ...بی پایان خرابه نشین .خوشا به حالتان ...
چقدر حرف داشتند تک تک این عکس ها + و برای بوی ِ سیب لایق نبوده و نیستم حداقل آن بود که تا شهر کریمه اهل بیت راهم بدهند من تا قم هم نرفتم چه برسد به ...دعا سیدانشاءالله نصیبتان شود ... محتاجم به دعا
اگر مقصدپرواز استقفس ویران بهتر ......مرگ پایان کبوتر نیست ...نمیدونم چرا منو یاد شهید برهان الدین ربانی انداخت ...
عجب خاطراتی ... به گمانم سوختند و حالا حتی خاطراتشان هم نیییییزززز!چه باورها و خاطرات یکجور قشنگی ساختند و میان همان هورها سوختن!!!قدم در هور می گذاری ، گویی وارد دنیای دیگری می شوی !
ترس ما از مرگ همان دوری از خدای ِ صاحب ِ کربلاست ...غفلت از صاحب ِ کربلا همان زیاد کردن فاصله از شهادت است ...و ما همه میدویم تا راه ها کوتا تر شود ...بی پایان خرابه نشین .در دیار عشق ، همه چیز در سکوت رقم می خورد ;این همه هیاهو برای چیست ، نمی دانم .کربلا را ببین !هر چه صداست در جبهه ی یزید است ;کربلائیان آرام جان می دهند ...